برای کسانی که در متن تحولات سیاسی و خبری12 ساله گذشته کشور هستند به صورت قطعی روشن است که متن دفاعیه سعید حجاریان که توسط عبدالله(سعید) شریعتی قرائت شد، عیناً تراوشات و ادبیات شخص وی است و اگر کسی غیر این بپندارد اولین جفا را به خود حجاریان روا داشته است، زیرا حجاریان نیز میتوانست همانند رمضانزاده در همان جلسه اعلام نماید:«من اگر بیرون بیایم مجدداً دولت را نقد خواهم کرد.» ،«کیفرخواست را قبول ندارم» و «مرا بیخودی دستگیر کردهاند». چطور مدعیان فرمایشی بودن دادگاه این سخنان رمضانزاده را بر اثر فشار نمیدانند اما سخنان حجاریان که اتفاقاً چیزی برای از دست دادن ندارد (عدم سلامت جسمی و عدم توان رسیدن به قدرت و مسؤولیت در آینده) را بر اثر فشار میدانند. بنابراین هیچ شکی نیست که محتوای دفاعیه، تراوش اراده حجاریان است اما از جنبههای مختلف قابل تحلیل محتوایی و شکلی است.
* از نظر شکلی1- متن دفاعیه حجاریان بسیارهوشمندانه تهیه شده بود که از دید تیزبینان نباید مغفول بماند. جهتگیری بسیار زیرکانه بود. حجاریان بیشتر متن دفاعیه خود را به مطالبی اختصاص داده بود که ربطی به علل دستگیری ایشان در حوادث اخیر نداشت. حجاریان با پرداختن به مباحث نظری 15 سال پیش خود، میخواست چنین القا کند که بنده به خاطر چیز دیگری محاکمه میشوم نه حوادث اخیر؛ لذا میخواست القا کند که من در همان حوزهای دفاع میکنم که به آن متهم شدهام و این اتهام چیزی فراتر از حوادث اخیر است. قطعاً بازجویان از نظریههای ماکس وبر و سلطانیزم از حجاریان نپرسیده بودند و از اندیشه هابرماس چیزی نخواسته بودند. لذا توضیحات گسترده ایشان در این خصوص ارجاع محاکمه به اتهامات دیگر غیر از حوادث اخیر را القا میکند.
2- حجاریان در متن دفاعیه، استعفا از حزب مشارکت را اعلام کرد. اگر قبول کنیم این استعفا صرفاً یک بریدگی تشکیلاتی به خاطر عملکرد بد ایشان یا حزب است ساده اندیشی است. حجاریان با اعلام استعفا از حزب دو مسأله متعارض را همزمان دنبال کرد:
1-2- حجاریان متوجه بود که بخش اصلی کیفرخواست عمومی درباره عملکرد حزب مشارکت بود و دادستان نیز خواستار انحلال این حزب شده است.
بنابراین چون دادگاه حجاریان از جهت زمانی مقدم بر انحلال احتمالی حزب است، حجاریان پیشاپیش استعفای خود را اعلام کرد که از اعضای حزب در هنگام انحلال نباشد و در تاریخ آیندگان خود را به عنوان برائت کننده از حزب اعلام کند و از پرداخت هزینه جهت انحلال حزب طفره رود.
2-2- از منظری دیگر حجاریان با اعلام استعفای خود میتواند این هدف را دنبال کند که چون من از عناصر کلیدی و فکری- راهبردی حزب هستم، خروج بنده مانع از انحلال حزب خواهد شد. بنابراین با این حربه از انحلال حزب جلوگیری کند و این مأمن و تابلو را برای تکتازی علیه نظام محفوظ دارد و در فردای آن به صورت غیررسمی به همکاری و مشاوره با حزب ادامه دهد.
* محتواحجاریان کسی نبوده است که از تضاد و تعارض دیدگاهها و اقدامات خود با مبانی انقلاب و امام (ره) آگاهی نداشته باشد؛ بنابراین اعتراف وی به این فاصله و زاویه میتواند یک تاکتیک جهت عدم تخریب سر پل برای فعالیتهای آینده باشد. حجاریان در اعترافات خود مینویسد:«تدوین سند راهبری خلاف نظر حضرت امام بوده است» آیا حجاریان در زندان از نظرات امام (ره) آگاه شده است یا آگاهانه در تقابل با نظرات امام (ره) پیش رفته است؟
حجاریان خود را متأثر از اندیشه مارکس وبر در تطبیق نظام ولایت فقیه با تئوری سلطانیزم در جوامع شرقی میداند. از طرفی هم خود را متأثر از اندیشه مکتب فرانکفورت و جامعه مدنی و عقل ارتباطی و حوزه عمومی هابرماس. اما در عین حال استدلال میکند که «اگر قرار بود در مقابل این مدعیان (نظریهپردازان غربی) سر خم کنیم چه احتیاجی به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثی بود.» بنابراین حجاریان میدانسته است که مسیر انقلاب اسلامی از مارکس وبر و هابرماس نمیگذرد اما تلاش کرده است که گذرگاهی برای آن باز کند.
* این هشدار حجاریان را جدی بگیریمحجاریان در متن دفاعیه خود زمینه انحراف مکرر خود را به زمانی ارجاع میدهد که به مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری وارد شد و به این نتیجه رسید که تجربه عملی کافی نیست و به آموزش و تحصیلات آکادمیک هم نیاز است. حجاریان انحراف خود را از زمانی میداند که کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته علوم سیاسی سپری کرد و «تلنبار انواع نظریهها و ایدئولوژیها بدون اینکه مورد نقد قرار گیرند او را احاطه کردند.» این سخن حجاریان امری واقعی است زیرا محتوای این رشته و بسیاری از اساتید آن در داخل (حسین بشریه، هادیان، سریعالقلم و...) نیز مروج لیبرالیسم هستند. بنابراین، این شتر میتواند در منزل بسیاری دیگر از نیروهای انقلاب نیز بخوابد، بنابراین شورای عالی انقلاب فرهنگی و... باید همت کنند محتوای مذکور را دچار دگرگونی کنند که اگر این نشود بسیاری از جوانان امروز کشور نیز در فردا گرفتار همین مسیر خواهند شد.
حجاریان در بخشی از نقدی که به خود وارد میکند، نظام سیاسی ایران را در تطبیق با دیکتاتوریهای شرقی مدنظر مارکس وبر مقایسه و با استدلالهای محکم و حقیقی از نظام سیاسی ایران دفاع میکند و مسائلی مانند:«ملت بعد انقلابی»،«قانون اساسی» ،«انتخاب مستقیم و غیر مستقیم مسؤولان توسط مردم»،«ملت رشید» ، «وجه تمایز با رعیت» جامعه بیقانون و حکومت استبدادی بر جامعه بدوی میداند. اما نکتهای که باور آن بسیار سخت است دفاع حجاریان از ولایت فقیه است؛ او با صراحت ولایت فقیه را از ناحیه مقدس امام زمان (عج) میداند و آن را شعبهای از ولایت رسول اکرم (ص) اعلام میکند.
اگر به راهبرد مشروطه خواهی حجاریان که در دوران اصلاحات ارائه کرد مراجعه کنیم این اظهار نظر را نمیتوان به عنوان یک اعتقاد درونی و تغییر حقیقی پذیرفت؛ از طرفی در بدو این نوشتار آوردم که آنچه در متن دفاعیه بود واقعاً نظرات خود ایشان بود و حجاریان چیزی برای از دست دادن ندارد که تحت فشار قرار گیرد. از طرفی این اعتقاد وی نیز باور کردنی نیست. آیا حجاریان در زندان ولایت فقیه را شناخته است؟ قطعاً اینگونه نیست. به نظر میآید حجاریان خود را به سمت عافیت میکشاند تا پس از آزادی دوباره مبارزه علیه نظام را به شکلی متفاوت پیگیری کند. این مبارزه قطعاً در قالب «حزب» و «طرح» و «راهبرد» نخواهد بود. وی صرفاً به عرصه فکر و تئوریک برمیگردد. سروش میتواند الگوی ایشان در این زمینه باشد، اما اگر با فرضی ضعیف نیز به این باور برسیم که حجاریان در تنهایی در تفکر خود تأمل کرده و خود را بازسازی کرده است، باید خدا را به خاطر این بازگشت شکر کرد و از ایشان به خاطر این توفیق تشکر کرد. چیزی که احتمال آن بسیار ضعیف است ولی شناخت این تاکتیک به زمان بیشتری نیاز دارد